آنیتا جوونمآنیتا جوونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

آنیتا دختر گل مامان و بابایی

به نام خالقی ک هر چه داریم از آن اوست!!!!!

بیست و پنجم تیرماه1395

ب نام خدتی مهربون آخیش...خیلی خیلی دلم برا وب لاگت تنگ شده بود گل دخترم ولی واقعا فرصت نمیکنم ماشالا اینقد حرف میزنی ک وقتی میخابی دیگه خودم از هوش میرم.دختر سه ساله من خیلی بزرگ شدی مامان جان.نمیدونم از چه کارهایی برات بگم.این روزای یا پای تی وی برنامه میبینی یا سر آی پدی و بازی میکنی.کلاس اسکیت گذتشتمت ترم اولت تموم شده و از فردت ترم دومت شروع میشه.اسکیتهای صورتی خوشگلی دتری همه تو کلاس چشمشون رو شماست چون کوچکترین فرد کلاسی.قراره بریم باهم شنا یاد بگیریم. امروز داشتم کارای خونه رو میکردم دیدم میگی مامان برم حمام بوی گل بگیرم؟منم گفتم برو مامان جان.توهمین حال بودم ک نگاهت کردم دیدم با مداد ابرو تمام صورتتو نقاشی کردی.یعنی نمیشه چشم ازت ...
25 تير 1395

سیزدهم دیماه 1394

خدایااا شکررت.دختدگلم اینقدددددر وقتمو پر کردی ک اصلا یادم نمیاد وبلاگی هم هس ک بیم برات از هودت و کارات و شیطونات بنویسم واسه هنین ی دفتر درست کردم برات کلماتی و ک از اول تلفظشون یطور دیگه میگفتی و برات ثبت کردم.دختر دو سا و هفت ماهه ی من بزرگ و خیلییی شیطون شدی خیلییی .کاملا حرف میزنی و خیلی هم گوشای تیزی داری و هرچی هم یواش صحبت کنیم مای میذاری کف دستمون.قربونت بشم الانم داری فیلمهایی خودتو ک از کوچیک بودی گرفتمو نگاه میکنی خیلی برات جالبه ک از اون زمان فیلم ببینی یا برات از اون وقتا تعریف کنم.درحال حاضر هم قصد جابجایی داریم و خونمون بوی عید میده پرده ها رو باز کردم وشستم لوازم همه برق میزنن و منتظر کارتن میگردم خلاصه تو این اوضاع احوال ک...
13 دی 1394

نهم تيرماه١٣٩٤

خداجونم شكررررت   سلام خوشگل مامان،چطوري گل دخترم؟واي خدا چقد طولاني شد سرزدن ب وب لاگ دخترنازم،واقعا فرصت نميشه بيلمو و حتي چن خط برات بنويسم . دخترم و يك ماهه از پوشك گرفتم خيلي راحت كنار اومد و همكاري كرد شكر خدا اواسط خرداد ديگه پوشك نشده خانومي. از دوم اسفند هم از شير گرفتمش الانم ي دختر زيرو زرنگ و شيطونه كاملا حرف ميزنه و چقدرم چلچلي ميكنه قربونش بشممممم. فرصت كنم عكستو ميذارم ناناز مامان. خدايا خودت هواست بهمه بچه ها باشه. 
9 تير 1394

بيست وسوم اذر93

خداجونم شكرت. سلام عشق مامان خوبي دخملم؟؟؟؟ عزيزدلم فقط اومدم برات چند خطي بنويسمو برم لالا. از شيطنتت هرچي بگم كمه خيلي خيلي شيطوني و زبرو زرنگ. اين چت روز تا تونستي ليوان شكوندي يني ب معناي واقعي شدي دختري از جنس خطر . حتي پنج ثانيه هن نميشه تنهات بذارم . خلاصه بگذزيم اومدم بنويسم ك امشب اولين شبيه ك تو تخت خودت خوابيدي و واضحتر بگم از مامان جاتو جدا كرديم. هم خوشحالم ك بزرگ شدي و رفتي سرجا خودت همم ناراحتم اخه من خيلي بت وابسته شدم نميدونم تو چي بودي ك بااومدنت منو كلا ي آدم ديگه كردي عواطفم احساساتم خيلي جريحه دار شدن و مني ك يادم جدي بودمو كمتر احساساتم و دخيل روابطم ميكردم حالا بالعكسش شدم بيشتر اون جنبه احساسي موضوعاتو ميبينمو درك ميك...
23 آذر 1393

يازدهم آذر 93

خداجوووونم شكرررت خب عزيزدلم اين روزا واقعا فرصت نميشه بيام و برات از شيرين كاريات و بقيه كارات بنويسم. هواهم خيلي سرد شده امرو ز صبح برف ميباريد و نميدونم ادامه داره يا نه . شماك لالاكردي منم كنارت دراز كشيدم و اومدم تا يكم برات بنويسم. خيلي بزرگ شدي خيلي وقته حرف ميزني الان ك جمله ميسازي و خيلي  خوب حرفتو ميزني جالبه كبعضي كارارو ك نميخاي انجام بديم سريعا نه ميگي و انجامم نميدي. دندوناي پايينت دراومدن و نيشاي بالا و پايين نيش زدن دندون اسيابتم دراومده و هردفعه كلي اذيت ميشي برا دندون چن روزه حيابي پاتسوخته بود بخاطر همين دندونات ك كرم ميزنمو بهتره. با پسر همسايمون شايان اين روزا هم بازي شدي ك بيشتر اوقات كتكت ميزنهبعضي روزام تو ميز...
13 آذر 1393

بيست و نهم آبان ٩٣

خداجون شكرت دخترنازم هجدهمين ماهگردتولدت مبارك ببخشيد با چن روز تاخير اومدمو تبريك گفتم اصلا فرصت نميكنم بيام نت گل دخترم. دوشنبه بيست و هفتم ابان واكس هجده ماهگيتو زديم خيلي صبوري كردي و اونجا درحدچن ثانيه گريه كرديو بهدشم تا سلعت دو كلي بازي كردي و دويدي ولي از ساعت دو ببعدي دفعه پادردت شروع شد وهمراه با تب. قطره استامينوفن دادم و خلاصه بگم خيلي اذيت شدي اون شب منو بابا همراه با شما بيدار بوديم ساعت سه استا دادم برا تبت همونجا بيدار شدي تا شش صب ي ريز بيدار بودي و با گوشي بابا فيلم ديدي و بازي كردي قربونت بشم . ولي اينقد قوي و محكم هستي ك صبح از ساعت نه ببعد بلند شدي و رفتي سراغ بازيبا اينك لنگ ميزدي. دوست دارم دختر نازم. اين روزا كلي ص...
28 آبان 1393

هفدهم مهر 93

خداجون شکررت... سلام عزیزدلممم خوبی مامان جون؟مامان بفذات. شدی ی  پرنسس خوشگل و خورذنی.من خوذم از دیدنت سیر نمیشمممم. دخترم حسابی شیرین زبون شدی و حرف میزنی. جمله میسازی و کلی همه رو فیلم میکنی.عاشقتمممم .چندروزه هوا حسابی سرد شده و شوفاژا رو روشن کردیم و لباس گم تنت دادم .دندونای کرسیتم دراومدن و دندون نیشتم نیش زده .جووووونمی آنیتــــــــــــــــــــــــای من.خدارو بابت روزی قشنگی ک داریم سپاسگزارممممم .همه چی خوب و آرومه شکر خدااااااا
17 مهر 1393