آنیتا جوونمآنیتا جوونم، تا این لحظه: 11 سال و 5 روز سن داره

آنیتا دختر گل مامان و بابایی

يازدهم فروردين ٩٣

خدايا شكرت . سال جديد باخبراي جديد شروع شده . چندروزه لثه دخترنازم متورم شده بود و فقط مرواريد نازي ديده ميشده ك امروز صبح با شنيدن صداش مطمن شدم اولين مرواريد سفيد ناناز مامان نيش زره . واي خدااااا شكرت با تمام وجودم ازت ممنونم . پارسال اين موقع تو شكمم بودي و امسال ي دختر بزرگ شيطون ناز ك همه واميسته همم دندون داره اي من فدات شمممم ماماني. دوست دارم عشقممم
11 فروردين 1393

اول اسفند92

سلام عشق مامانی چطوری دختر نازم؟ مامان جون این هفته خیلی کارداشتیمو داریم شنبه شب مامانی و بابایی از مکه میان مام عنوز کار داریم . پریروز رفتم دندونمو درست کردم و تموم شد ی غول بزرگ برام شده بود ک خداروشکر پشت سر گذاشتیم . امروز بیسان جون بدنیا اومده هورررااااا قراره بابا بیاد و بریم بیمارستان دیدنشون خدابراشون ببخشهدو خوش قدم باشه . یاد زمان بدنیا اومدن خودت افتادم چ روزایی بود
22 اسفند 1392

چهاردهم اسفند 92

خداجون شکرت!!!! مامانی این چند وقت اینقد درگیر بودیم ک نشده بیامو برات از شیرین کاریاتو نگرانیای خودم بنویسم. حسابی بزرگ و شیطون شدی نسبتا هرروز کار جدیدی یاد میکیری . هشتم اسفند اولین باری بود ک دست میزدی درست و حسابی صبلا یاد داشتی ولی خطا میرف،. خونه تکونی داشتیم شمام پاب پای من کمک کردیمخصوصا تو تمیزی اشپزخونه ک دایم میری و شیشه گازو و با دستای نازت طراحی میکنی و خودتو بوس میکنی البته رودوزانو هم میشینی. عکساشو دارم همین ک فرصت نبوده بذارم . جیگر مامان پشت سرم راه میری و مامان مامان میکنی. خیلی ب من وابسته هستی و نمیذاری کسی بم نزدیک شه خدانکنه کنار باباجون بشینم سریعا خودتو میرسونی و تا میتونی بابا رو میزنی و دعواش میکنی بعد سریع میا...
22 اسفند 1392

بيست و دوم اسفند 92

سلام عشق مامان فدات بشم دهمين ماهگرد تولدت مباررررررررك عشقم😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘 مامان جوني يازده ماه از ورود قشنگت ب زندگيمون گذشته و هر روز عاشق ترت ميشيم دخترنازم ي چندروزي هست ك اومديم سفر و فردام پروازمونه خانومي . تا الان دختر خوبي بودي تو پروازمون همون اولشه گرمت بور و حدود ي نيم ساعتي گريه كردي و خدارو شكر موقع تيك اف خواب بودي و تا نيم ساعت بعد رسيندنمون لالا بودي عشقم وقتيم بيدار شدي رقصت برقرار بود. امشبم يازدهمين ماهگردتو همينجا سه تايي جشن ميگيريم فعلا ك لالا كردي منتظريم بيدار شيو بريم دردرااا دوست دارم گل مامان 🌺🌹🌺
22 اسفند 1392

بیست و پنچم بهمن 92

خدایا شکرت. سلام عشق مامان . دخترگلم چطوره؟؟؟ خوشگل مامان بردمت حمام الانمو لالا کردی ک من تونستم بیام اینجا و از شیرین کاریات بنویسم نازم. دیشب برات ماهگرد گرفتیم نهمین ماهگرد تولدت . چ زود گذشت دخترم خیلی خوشحالم ک تونستم تمام این مراحل پشت سربذارم باید بگم من از تک تک ثانیه هایی ک اومدی از همون زمان ک تو شمکم بودی تا همین الان لذت بردم . عزیزدلم دیشب ولن تاین هم بود . چهارشنبه مامانی و بابایی رفتن مکه و از اون شب عمه با ماست دیشب هم با عمه جون رفتیم جنت ی دوری بزنیم. برا باباجون ی ادکلن خریدیم برا ولن تاین ی کیک خوشمزه هم گرفتیم برا نهمین ماهگرد گل دخترم. ازاین بگم برات تو جنت رفتیم ذرت مکزیکی بخوریم وای نمیدونی چ کارا ک نکردی پا کوبوندی ...
25 بهمن 1392

بیست و دوم بهمن 92

خدایا شکررت! دخترنازم نهمین ماهگرد تولدتدمبارک خانومیه من! عاشقتمممممممم مامان خیلی خستس و نمیتونم بیشتر اینجا باشم اومدم برات تبریک و بذارمو برم ان شاا... فردا یا پس فردا میام و مفصل برات مینویسم چ اتفاقاتی افتاده و چ کارا میکنی البته اینو بگم امروز ی کارجدید یادگرفتی و با لب و دهن خوشگلت انجام میدی. عشق منییییییی عزیزدلم از خدا میخوام برام سالمو شاد نگهت داره و هیچ وقت تنهات نذاره فردا بابابزرگوو مامان بزرگ عازم سفر ب مکه مقدس هستن ازخدا میخوام قسمت ماهم بکنه البته با شما نانازخانوم خوشگل مامان. شبت بخیر عشقمممممم
23 بهمن 1392

نهم بهمن92

خدایا شکرررت!!!! دخترنازمممم عاشقتم . این روزا شیونی شدی برا خودت . چهاردست و پا میری و همه جارو فتح کردی . یا زیر میز نهارخوری میری یام وسط اشپزخونه . ولی اکثر مواقع تو اتاقت کنار وسایلت میشینی و بازی میکنی فدات بشم من . امروز هوا عالی بود خاله جون اومده بود اینجا تا شما گل خانوم و نگه داره تا من بتونم استراحت کنم البته مامانی از روز شنبه ک رفتمو دندونم و تخلیه کردن درد ک شدید داشتم بماند تو کام دهنم ابسه زده ک خیلی اذیتم کرده بازم خدارو شکرررر همیشه بداز بدتر هم وجود داره. خلاصه خاله جون اومد ولی اینقد هوا خوب بود ک نشد نریم بیرون سارافون خوشگلتو تنت کردمو رفتم دردراااا عزیزدلم . عاشق بیرون رفتنی یکم باد میومد ی ادا اطواری برامون درمیاوردی ...
9 بهمن 1392