بیست و پنچم بهمن 92

خدایا شکرت. سلام عشق مامان . دخترگلم چطوره؟؟؟ خوشگل مامان بردمت حمام الانمو لالا کردی ک من تونستم بیام اینجا و از شیرین کاریات بنویسم نازم. دیشب برات ماهگرد گرفتیم نهمین ماهگرد تولدت . چ زود گذشت دخترم خیلی خوشحالم ک تونستم تمام این مراحل پشت سربذارم باید بگم من از تک تک ثانیه هایی ک اومدی از همون زمان ک تو شمکم بودی تا همین الان لذت بردم . عزیزدلم دیشب ولن تاین هم بود . چهارشنبه مامانی و بابایی رفتن مکه و از اون شب عمه با ماست دیشب هم با عمه جون رفتیم جنت ی دوری بزنیم. برا باباجون ی ادکلن خریدیم برا ولن تاین ی کیک خوشمزه هم گرفتیم برا نهمین ماهگرد گل دخترم. ازاین بگم برات تو جنت رفتیم ذرت مکزیکی بخوریم وای نمیدونی چ کارا ک نکردی پا کوبوندی صدات و کلفت کردی و منو دعوا میکردی ک ب شما خوشگل خانوم ذرت بدم . قربونت بشم ک مثه خودم شکمویییی . خخخخ اخه منم عاشق ذرت مکزیکیم و شمام مثه خودم شکمو شدی شکرخداااا. دیشب ی عالمه عکس گرفتم از شما . تازه ی سارافون برات دوختم تنت کردم خیلی بت میاد رنگشو مدلش. تازه زدم تو خط دوزندگی و پارچه خریدن و مدل خوشگل انتخاب کردن. کلی هم حال میده این کارا ی هنری عشقم. حالا فرصت کنم عکسای دیشب و عکسای ماه پیش ماهگردتو میذارم با عرض شرمندگی مامان جون نمیتونم با آی پد عکس اپلود کنم واسه همین این روزا عکس گذاشتن یکم زمان میبره و باید ازسیستم خونه بذارم ک منم فرصت نمیکنم سمتش برم . فدات بشممم من این روزا دستتو از هرجا ببینی میگیری و بلند میشی و کل مسافت مبلا رو چند بار میری و میای. چشم ازت چپ کنم رفتی پشت ضبط و سیمهاشو میکشی. یام عاشق کاغذ و دستمال کاغذی ک میخوری . دیروز بردمت بهداشت برای چکاپ نه ماهگیت . وزن هشت کیلو و سیصدو پنجاه با قد هفتاد و دو و دور سر چهل و یک و هشت. اومدیم خونه و شمام ک گیج خواب بودی شیر میخواسی هم اومدم شیرت بدم دیدم ی چیزی مثه دونه برنج ب همون سفیدی دوتا لثه پایینیت دیده میشه البته فقط دیده میشه و لمس نمیشه هنوز وای نمیدونی چ حس باحالیه داشتم پردرمیاوردم ک دخترگلم مرواریدای قشنگش نزدیکن جونه بزنن. عاشقتم آنیتا همین دخترم. از خدای بزرگ میخوام ب همه این نعمت اسمونی و عطا کنه و شما نی نی گولوهای نازو درپناه خودش سالم نگه داره .